درد دلها را ببین
در عواطف سایه اش کرده کمین
شکوه کردن بی بهاء
کوچ کردن همسفر با باد گنجِ آرزوست
ناله ها را می شکنم تا غمِ شکوا نکنم
باز می گویم خدا فریادها را می شنود
اخمِ دلتنگِ اسیری که شب وروزش عزاست
قاصدک قصه نخور دریای گسترده ی ما دیدبانش ناخداست
ناله ها را می شنود
دردها را گرچه او پیچیده بود بغرنجِ اعمال شماست
این و آن از هم جداست
عمر یک تابش خورشید به دید
شادی هر لحظه که بارید پرید
باز با ناباوری ها باز چشمِ زندگی خیره شده
در مسیری آشنا
باز هم خانه تکانی بی زبان
می دهد عشق و امید
تاج و تختت روبروست خیلی بیهوده نخند
حال و مالت بی کفن در جستجوست
کاش غمدیده بداند
شکوه کردن اشک بستن در نمازش خنده روست
جاسم ثعلبی (حسّانی) 04/05/1399
:: برچسبها:
زندگی سخت شده ,
:: بازدید از این مطلب : 1385
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0